همه اطرافیان من!

"روزنوشت های یک مادر"

همه اطرافیان من!

"روزنوشت های یک مادر"

146.


به خاطر سرفه های حساسیتیم برای بار چندم به پزشک گوش و حلق و بینی مراجعه کردم. دکتر بعد از کلی بالا پایین کردن بیرون و اندرون بینیم میگه: کی بینیتون رو عمل کردین؟؟؟

به سختی جلوی خنده ام رو می گیرم و میگم هیچوقت!!

از مطب که میام بیرون با اعتماد به نفس چسبیده به سقف تو آینه آسانسور و همه شیشه های تیره کلینیک به بینیم خیره میشم و با خودم میگم بینی عملی از بیرون مشخصه ببین چه بینی دارم من که دکتر متخصص هم بهش میگه عملی!

حتی همین رو اس ام اس می کنم برای همسر و کلی به خاطر داشتن همسر به این زیبایی سرش منت می گذارم.

تنها چیزی که تو آینه آسانسور اذیتم میکنه جوش های چرکی روی پوست صورتمه. دیگه وقتی انقدر من زیبام (یعنی یه تعریف از من یه همچین نتایجی به دنبال داره) نباید پوستم اینجوری باشه. پس به بخش پوست کلینیک مراجعه می کنم و از یه خانوم که منتظر پذیرشه و اتفاقا پوست روشن و صافی هم داره می پرسم دکترش خوبه؟ اونم میگه عالیه! پس منم دو ساعتی توی نوبت می شینم و دو دقیقه ای میرم توی مطب و با یه نسخه برمی گردم.

پولی که بعد از این دو ویزیت برام مونده 40تومنه با خودم میگم خب داروهام رو بگیرم یه دفعه برم خونه!!! (این روزها که کمی بیشتر از خونه بیرون میام و دستم بعد 5سال افتاده تو دخل و خرج شدم مثل اصحاب کهف! یعنی واقعا اونموقع فکر می کردم هنوز 40تومن کلی پوله!!)

داروخانه چی اولین نسخه که نسخه گوش و حلق و بینیه رو می پیچه و فیشش رو میده دستم میگم خب 5150تومن که چیزی نیست. می شینم تا نسخه بعدی رو هم بپیچه. همینطور هم زل زدم به فیش که یهو چشمم به یه صفر میوفته که دفعه قبل ندیدم. کلی فیش رو زیر و رو می کنم تازه باورم میشه که بعلللله این 51500تومنه. می خوام از راهی که اومدم برگردم اما نمیشه و صدام می کنن نسخه بعدی هم 58700 تومنه. باز کمی زل می زنم به فیش. حتی کیف پولم همراهم نیست که بگم همسر برام پول کارت به کارت کنه.

مثل همیشه اول باید با بابا تماس بگیرم که خوشبختانه همون نزدیکیهاست و از راه می رسه و مشکل رو حل می کنه.

ولی من اون وسط اونقدر خجالت کشیدم که اعتماد به نفس بالا چسبیده به سقفم با سر خورده به کف زمین و من یادم می مونه دیگه با تعریف یه دکتر که انقدر تبحر داره تو تخصصش که فرق بینی عملی و غیر عملی رو نمی فهمه جوگیر نشم و به چهار تا جوش روی صورتم که سالهاست همیشه هستند و طبق قانون بقا از بین نمی رن و فقط از یک طرف صورتم به طرف دیگه منتقل میشن گیر ندم.


پانوشت:

درست از همون روزی که رفتم دکتر بدون مصرف داروها سرفه ها قطع شد. یعنی نه تنها خودم که بیماریهام هم بی جنبه ان. اگه می دونستم اینجوریه انقدر بی خوابی نمی کشیدم و زودتر به دکتر مراجعه می کردم.

پانوشت2:

جوشها غیر از دو تایشان که به شدت سمجند از بین رفتند.


پانوشت نتیجه نوشت:

دکتر چیز خوبیه درس خونده یه چیزایی بلده و حتی می تونه گاهی قانون بقا رو به قانون فنا تبدیل کنه!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد