همه اطرافیان من!

"روزنوشت های یک مادر"

همه اطرافیان من!

"روزنوشت های یک مادر"

150.


1. مهمونی سه شنبه شب با وجود خستگی من به خوبی و خوشی برگزار شد. خستگی البته نه به خاطر مهمونی دادن که یکی از روزمره های زندگیمه. بیشتر به این دلیل که زهرا از من خواسته بود برنج نپزم و اول فکر کردن به این که چی بپزم برای منی که عادت دارم برای مهمونی ها برنج و خورش بزارم از نظر روحی خسته ام کرد و بعد هم غذاهای نونی همه پسند معمولا همه شون غذاهای سرخ کردنی هستند که خب پختن اونها زحمت زیادی می طلبه و وقت زیادی می گیره و این باعث خستگی جسمی فراتر از تصور من شده بود.

2. جشن اختتامیه بسیار خوش گذشت و حیف و صد حیف که تنها بودم و از شما دوستان کسی در کنارم نبود.

3. کل آخر هفته ام در کنار خانواده عزیزم با بردن فرزندان زهرا و حسین عزیز به پارک ارم و باغ پرندگان و دریاچه خلیج فارس گذشته و همین امر خستگی عجیبی در تنم باقی گذاشته و از همین امروز که اول هفته است و چشم باز کردم آخر هفته ام آرزوست. آخر هفته ای آرام که بنشینی در خانه بی هیچ برنامه ای!



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد