همه اطرافیان من!

"روزنوشت های یک مادر"

همه اطرافیان من!

"روزنوشت های یک مادر"

163.


تا اطلاع ثانوی هیچ وبلاگی رو نمی خونم چون اگر بخونم باید همه پستهای عقب مونده رو بخونم

هیچ کامنتی نمیزارم چون اگر بیفتم رو دور کامنت گذاشتن دو سه ساعت از وقتم پریده

متاسفانه به روز کردن وبلاگ رو هم به همان هفته ای یک بار -اون هم اگر بشه- محدود می کنم

و همه این کارها رو علی رغم میلم انجام می دم و از این بابت خیلی ناراحتم اما ...

اما دو هفته دیگه کنکورهای آزمایشیم شروع میشه و همینجوری دو هفته دو هفته 25درصد 25درصد منابع رو باید آزمون بدم و این در حالیه که من از منابع فقط بسنده کردم به کتابهای مدرسان شریف و از اونها هم هنوز موفق نشدم 25درصد اولش رو بخونم برای همین احساس می کنم حسابی از برنامه ام عقب هستم و برای جبران این عقب ماندن باید حسابی درس بخونم.

مشکل سرویسهای خونه حل شد و من دو روز پیش که بعد از آب بندی شدن سرامیک های جدید به خانه برگشتم با یه خونه کاملا ترکیده روبه رو شدم که عمرا هیچ زلزله ای نمی تونست اینجور به همش بریزه که اون آقای بنا این کار رو کرده بود رو همه وسایلم یک بند انگشت خاک بود و در حقیقت من تو این وضعیت مجبور شدم یه خونه تکونه اساسی انجام بده. بنای محترم زحمت کشیده بود و حتی ملات درست کردن و برش زدن سرامیک ها رو توی خونه انجام داده بود. شانسی که آوردم این بود که همسر این دو روز خونه بود و حسابی کمکم کرد که اگر نبود قطعا می نشستم وسط همه وسایل خاک گرفته ام و زار می زدم.

چهارشنبه هم بالاخره عمل چشم پدر همسر انجام میشه و حداقل از این یکی خلاص میشیم اگر بعدش برنامه تازه ای برامون پیش نیاد.

حسابی دلم برای بیخیال پای پی سی نشستن تنگ شده اما چه کنم با تنگی وقت و این که خودم کردم که....

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد