همه اطرافیان من!

"روزنوشت های یک مادر"

همه اطرافیان من!

"روزنوشت های یک مادر"

176.هذا من فضل ربی!

اگر در خانه از این دستگاهها داشتم که واژه های خاصی را در طول روز شمارش می کرد قطعا نتیجه حاصله برای کلمه مامان چیزی حدود 1000بار در روز می شد.
یعنی 1000بار در روز کلمه مامان از دهان دخترهای من خارج می شود.
تعجب نکنید که چطور من با این حجم خطاب شدن که حتما پی آن امر و دستوری هم نهفته است هنوز زنده ام. قضیه این است که از این هزار بار چیزی حدود 900مرتبه اش مخاطب کلمه مامان من نیستم و جای مرا یکی از دخترها می گیرد.
به این طریق که خاله بازی می کنند و در این خاله بازی به نوبت یکی شان مامان می شود و آن دیگری یا بچه می شود و یا اگر عروسکی به جای بچه برگزیده باشند شوعر می شود. (به جان خودم دختر بزرگه امروز هزار بار دختر کوچیکه را شوعر خطاب کرد. تازه ابتدای همه این جملاتی که دختر کوچیکه را شوعر خطاب می کرد ادای مرا  درمی آورد و یک "عزیز" هم می بست تنگش)
و این کار هر روز دخترهاست!
حالا اگر فکر کرده اید من به این قضیه عادت کرده ام کاملا در اشتباهید!
از آن 900مرتبه ای که دخترها در بازی همدیگر را مامان خطاب می کنند 800مرتبه اش را من برمی گردم و می گویم: بله! و عین 800مرتبه را هم یکی از دخترها پاسخ می دهد با تو که نیستم با آجیم!!!
آنقدر که امروز دختر بزرگه برگشت گفت: یعنی مامان نمی فهمی ما داریم بازی می کنیم با تو نیستیم؟!!!


پانوشت: الهی هزاران بار شکر!



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد