همه اطرافیان من!

"روزنوشت های یک مادر"

همه اطرافیان من!

"روزنوشت های یک مادر"

178.

من یک بانوی خانه دارم و بیشتر وقتم در آپارتمان کوچکم به شست و شو و رفت و روب و پخت و پز می گذرد
من یک مادر هستم و بیشتر وقتم در حضور دخترهایم و با شیرینی هایشان می گذرد
من یک داوطلب شرکت در یک ماراتن علمی هستم و بیشتر وقتم با کتابهایم می گذرد
من یک بانوی اجتماعی هستم و گاهی وقتم را در اجتماع و در میان دوستان مهربانم می گذرانم


و در کنار همه اینها

من یک بانوی وبلاگ نویسم

و وقتی در آپارتمان کوچکم مشغول شست و شو و رفت و روب هستم، هنگام هم زدن مواد مایه ماکارونی سفارش ناهار بچه ها؛ وقت بازی کردن با دخترها، وقتی برایشان کتاب قصه می خوانم؛ وقت درس خواندن و غرق شدن در انواع و اقسام نظریه های روانشناسی؛ وقتی پشت فرمان اتومبیل کوچکم نشسته ام و آقایون راننده اطراف هر لحظه منتظرند در رانندگی سوتی بدهم تا همان جمله همیشگی "کی به زن ها گواهینامه میده؟؟" رو به همراه هزاران جمله بی ربط دیگر به زبان بیاورند....

در میان همه این لحظات که فقط و فقط یک مادر خانه دار حاضر در اجتماع می تواند آنها را تجربه کند منِ وبلاگ نویس به دنبال سوژه های نابی هستم که بشود آنها را اینجا نوشت سوژه هایی که کمی عمیق تر از غذا امروز چی پختم و روابطم با همسر و لجبازی با خانواده همسر باشد؛ سوژه هایی که درد باشند و درد دل؛ سوژه هایی که از دل برآیند و شاید (نه الزاما لاجرم) بر دل نشینند؛

اینها را گفتم که بگویم این که گاهی کرکره این خانه تا نیمه پایین می آید و چراغش کم سو می شود عذر تقصیر مرا بپذیرید و بدانید که در آن روزها آنقدر کارهایم در هم گره خورده اند و آنقدر سوژه در ذهنم وول می خورد که می توان از آنها یک کتاب نوشت و اگر این کتاب قطور به یک پست وبلاگی تبدیل شود صرفا نوشته ای می شود از سر رفع تکلیف نه آن چیزی که باید باشد؛ چیزی می شود به مغشوشی ذهن درهم و برهمم و نه آن چیزی که از دلم برآید؛



پانوشت:
خسته ام و ناامید همین!!



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد