همه اطرافیان من!

"روزنوشت های یک مادر"

همه اطرافیان من!

"روزنوشت های یک مادر"

188.

بعد یه هفته پر تنش برگشتم خونه می بینم آب قطعه!!! پرس و جو که کردیم معلوم شد چون یه هفته خونه نبودیم لوله اصلی آب یخ زده اون وقت تمام همسایه های بخش جنوبی ساختمون به خاطر همین نبودن ما آب ندارند! بنده های خدا شماره مون رو هم نداشتند که تماس بگیرند و اطلاع بدن از دیروز تا حالا آب قطعه و تازه شانس آوردند که من حرف مامانم رو که گفت این یه هفته که میرم مسافرت بمونید همین جا خونه گرمتره رو گوش نکردم و برگشتم خونه ام! والا معلوم نیست بنده های خدا تا کی گرفتار می شدند.

از صبح دو سه تا لوله کش آمدند و هزار بار زنگ خونه رو زدند و پرسیدند مطمئنید شیرهای آب بازه؟؟ مطمئنید فلکه اصلی رو نبستید؟؟؟ 50دفعه هم اومدند خودشون چک کردند و رفتند اما فایده نداشته و ما بد گرفتار شدیم! اونقدر که دیگه روم نمیشه پاشم در خونه رو ببندم دخترا رو سوار کنم و برم خونه خواهرم و باید همینجا بمونم و با این بی آبی بسازم تا مشکل رو حل کنند.

میگما چرا این برف انقدر بی جنبه است؟؟ نه به اون که ناز داره نمیاد زمستونمون میشه مثل بهار نه به این وضع که ملت دارند تو سرما دست و پا می زنند... فکر کردند اینجا مسکوست مثلا، زیرساخت درست داره خونه هاش مهندسی و بی عیب ساخته شده این همه می باره، یعنی نمی دونه اینجا ایرانه یه برف که میاد کل ملت فلج میشن؟؟

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد