همه اطرافیان من!

"روزنوشت های یک مادر"

همه اطرافیان من!

"روزنوشت های یک مادر"

۲۳۲.

یک بعدازظهر طولانی تابستان بعد از یک روز تمام بشور و بساب و بپز و ... لذت بخش ترین کار ممکن که هم خستگی نیمروز قبلی رو از تن بیرون می کنه و هم برای نیمروز بعدی آماده ات می کنه فقط و فقط خوابه!!!

با همین دید روی تخت دراز می کشم به سه دقیقه نرسیده که دختربزرگه رو بالای سر خودم می بینم که با رخت آویز ور میره. 

_ نکن دخترم میفته!

_ تخس و سرتق فقط نگاهم می کنه!

_ صبا نکن مامان میوفته لباسهاش میریزه!

_ اصلا نمی شنوه!!


بیخیال میشم فوقش میوفته جمعش می کنم دوباره!

یک دقیقه بعد سقوط رخت آویز روی سرم و برخوردش با پیشانی و چشمم جیغم رو به آسمان می رسونه. از اتاق بیرونشون می کنم هر دوشون رو! روی تخت پهن میشم و در حالی که پیشونیم رو ماساژ میدم تبلت رو میزارم پیش روم و صفحه مدیریت وبلاگ رو باز می کنم خب حالا از چی بنویسم??

از قرار وبلاگی هفته پیش که با گلابتون بانوی عزیز برگزار کردیم?? از آخر هفته پر رفت و آمدمون?? از برد والیبال مقابل برزیل?? از جام جهانی که هر شب غریبانه و تنها می نشینم به دیدن بازیها (همسر یک اپسیلون هم فوتبالی نیست!) ??

اولی را که گلابتون بانو شرح مفصلش را اینجا نوشته. دومی که تازگی ندارد. سومی هم که بیات شده. چهارمی هم که حرف خاصی نیست!!

همون ننویسم بهتره به گمانم!!!



پانوشت کتاب نوشت: کمرنگ بودنم یک دلیل عالی دارد کتاب چهار جلدی جان شیفته رومن رولان حسابی وقتم را پر کرده نمی دانم من کتاب خوان قهارتری شده ام یا رومن رولان این یکی را روان تر و شیواتر از رمان ژان کریستف نوشته است? یا شاید هم چون شخصیت اصلی این کتاب هم جنس خودم است خواندنش برایم ملموس تر و جذاب تر است? هر چه هست این کتاب تمام اوقات فراغتم را پر کرده و بعدازظهرهای تابستانی لذت بخشی برایم ساخته است. 

نظرات 1 + ارسال نظر
راحیل یکشنبه 25 خرداد 1393 ساعت 23:33 http://www.zendegi-baeshgh.ir

امان از این بچه های شیطون که خواب رو به چشم مامانها حروم میکنند.

منم این روزها درگیر کتاب خوندم و وقتم رو اینجوری میگذرونم.

حروم که چه عرض کنم دقیقترش اینه که کوفتم شد

کتاب خیلی خوبه خیلی!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد