همه اطرافیان من!

"روزنوشت های یک مادر"

همه اطرافیان من!

"روزنوشت های یک مادر"

242.

توی اون مدتی که دچار رکود شده بودم و ننوشتم، دو تا کار انجام دادم که همیشه همه را به خاطر انجام اونها ملامت می کردم. یعنی تا اونجا که بهشون لقب بی دین و ایمان می بستم و کلا اونها رو جهنمی می دونستم؛ اینجوری که پشت چشم نازک می کردم و بادی به غبغب مینداختم و می گفتم: وا مگه میشه مسلمون یه همچین کاری بکنه؟ اینا که دیگه از دست رفتن، دین ندارن....

از اونجایی که قطعا اینجا هم هستند کسانی که شاید عقیده اون موقع های من رو داشته باشند نمی گم چه کارهایی همینقدر بدونید که هیچوقت به ذهنم هم حتی نمی رسید که چنین کارهایی از من سر بزنه!! اما توی اون شرایطی که من قرار داشتم....

نمی دونم!! شاید....نه! قطعا اشتباه می کنم.... هیچ شرایطی نمی تونه حکم خدا رو تغییر بده و یه گناه رو توجیه کنه اما...


بگذریم!

اینها را ننوشتم که مدال افتخاری باشه به گردنم! نوشتم که بگم بعد از اون کارها، بعد از این که همه چی تمام شد و گذشت، هر بار این کلیپ رامبد جوان جلوی چشمم می اومد که توی اون حدیثی از امام صادق نقل می کنه و میگه:

هر کس شخص دیگه ای رو به خاطر یک گناه سرزنش کنه نمیره تا به اون گناه دچار بشه!!



نظرات 2 + ارسال نظر
گلابتون بانو شنبه 11 بهمن 1393 ساعت 21:05 http://golabatoonbanoo.blogsky.com/

از قدیم هم گفتم هر چی منع کنی به سرت میاد!
انشااله همیشه تو زندگی مسیر درست رو بری.

sep!deh دوشنبه 13 بهمن 1393 ساعت 20:29 http://lahzehayesepid.blogsky.com/

آره در مورد زود قضاوت کردن آدمها بود! منم دیدم توی شام ایرانی!

خیلی زیبا بود ..

واقعاً وقتی آدم غره میشه و عجب می‌گیرتش اون وقته که باید بدونه منتظر یه فتنه‌ای باشه ..

منم تا حالا چندبار گرفتار این قضیه شدم و واقعاً و فهمیدم که غرور خیلی از مواقع کار دست آدم میده!


خیلی بده!! خیلی!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد