همه اطرافیان من!

"روزنوشت های یک مادر"

همه اطرافیان من!

"روزنوشت های یک مادر"

248.


گرفتار گوش درد و گلو دردیم که فقط شبا پیداش میشه و خواب رو از سرم می پرونه! فکر کنم یه ویروس بود اول دختر کوچیکه گفت گوشم با مسکن دردش خوب شد ولی فرداش با تب بروز کرد اونم یه تب وحشتناک که من تو این شش سال بچه داری تا به حال تجربه نکرده بودم؛ اون که خوب شد بزرگه یه روز گفت گوشم دیگه گول نخوردم و سریع به دکتر رسوندمش و آنتی بیوتیک رو براش شروع کردم خدا رو شکر این یکی تب نداشت.

هنوز دوره درمان این یکی خوب نشده خودم اینجور گرفتار شدم.. در طول روز خوب خوبم اما به محض این که شب روی تخت دراز می کشم و چشمامو می بندم درد می پیچه توی تمام گلو و گوشم.

الانم به خاطر بیخوابی دو شب گذشته خواب خوابم ولی اینجا نشستم و وبگردی می کنم.


توی پیش دبستانی به دخترم نماز دو رکعتی رو یاد دادن یعنی عشق می کنم وقتی سر هر اذان می ره وضو می گیره و میاد چادرش رو ازم می خواد و نکته بد ماجرا اینجاست که من نمازام یکی در میون شده




چقدر حرف داشتم باز پرید از ذهنم!!!




نظرات 2 + ارسال نظر
sep!deh جمعه 8 اسفند 1393 ساعت 01:59 http://lahzehayesepid.blogsky.com/

بهتری عزیز دلم؟!

آبجوش و آویشن بخور، البته بخورش هم خوبه واسه مجاری تنفسی!

به خودت یه ذره برس، این هزار بارررر!

بهترم دوست خوبم!

چشم مهربونم سعی می کنم

مگهان یکشنبه 17 اسفند 1393 ساعت 19:15 http://meghan.blogsky.com

واااای دختر کوچولویی که با چادرش کنار مادرش نماز می خونه ...
من یادمه با مامان یک دور و با بابا هم دور دیگه نماز می خوندم . ای کاش نماز من نماز تر بشه ... ایشالا شمام از یکی در میون بودن در میای

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد