همه اطرافیان من!

"روزنوشت های یک مادر"

همه اطرافیان من!

"روزنوشت های یک مادر"

261.

چند روزی است که دچار خفقان وبلاگی شدم؛ یک بیماری سخت که از علایمش این است که لب تاب را باز می کنی و چای مخصوص را برای خودت می ریزی و می نشینی دانه دانه وبلاگ های به روز شده را باز می کنی و می خوانی، با بعضی پست ها لبخند می زنی و بعضی پست ها غمگینت می کند و با بعضی ها هم حسابی همذات پنداری می کنی، ولی دست و دلت به کامنت گذاشتن نمی رود؛ حتی در موارد حادتر این بیماری دیده شده که شخص صفحه کامنت ها را هم باز می کند و مشخصات خودش را وارد می کند و در تمام این مراحل کلی حرف برای گفتن دارد، ولی در نهایت انگشتانش بر روی کیبرد و چشمانش به صفحه مانیتور می خشکد و سکوت!!

از آن بدتر وقتی است که کلی حرف برای گفتن داری؛ از مسافرتی که رفتی، از تولد دختر کوچیکه، از سری دعواهای جدیدت با همسری بر سر همان مسئله قدیمی محبت ندیدن از او و ... ولی با کلیک بر روی گزینه یادداشت جدید در صفحه مدیریت وبلاگ، همان اتفاقات بالا رخ می دهد و باز هم، سکوت!!!

تجربه سالها وبلاگ نویسی ثابت کرده این بیماری هیچ درمانی ندارد و خودبخود بعد از مدتی درمان می شود و نطق وبلاگنویس مذکور باز می شود و باز صفحه یادداشت جدید و کامنتدونی وبلاگهای دیگر را با حروف و کلمات سیاه خواهد کرد.



پ ن: در یک قسمت سریال پاورچین مهران مدیری، جواد رضویان به دلایلی که درست یادم نیست باید سبیل می داشت، یادمه رفت یک گوشه ایستاد و کلی زور زد تا پشت لبش سیاه شد...

این پست رو دقیقا با آنطور زور زدنی نوشتم!!

بالاخره باید یک جوری از شر این خفقان راحت می شدم.

نظرات 2 + ارسال نظر
راحیل چهارشنبه 19 فروردین 1394 ساعت 14:23 http://zendegi-baeshgh.blogfa.com/

آخه که چقدر حال این پستت رو درک میکنم

گلابتون بانو چهارشنبه 19 فروردین 1394 ساعت 18:32 http://golabatoonbanoo.blogsky.com/

بیماری خطرناکی گرفتی! خوبه که داری تلاش میکنی برای درمان!!!

دارم موفق میشی!

رسیدم به جواب دادن به کامنت ها

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد