همه اطرافیان من!

"روزنوشت های یک مادر"

همه اطرافیان من!

"روزنوشت های یک مادر"

276.

امشب برای افطار کلی مهمون داشتم که البته خانواده م بودند و چون باهاشون رودربایستی ندارم اصلا نمیتونم اسمش رو مهمونی بزارم. افطاری که تنهای غذای سر سفره م یه عدسی ساده بود بقیه سفره با نون و پنیر و ریحون تازه و خیار و گوجه تزیین شده بود. حتی به خودم زحمت ندادم طبق رسم افطاری های معمول زولبیا بامیه بخرم چون همسر روزه بود و دلم نمیومد بفرستمش دنبال خرید و .... انقدر هم راحت بودم که همزمان هم مهمون داریم رو می کردم و هم خبرهای لحظه به لحظه بچه های خبرگزاری از مسابقه والیبال رو ادیت می کردم. (آخ این والیبال چه حالی میده این روزها و چه هیجانی به خون ما تزریق می کنه). و جالب اینه که در همین حین هم برای هر سه خانواده ای که مهمونم بودند و البته خودمون سحری قرمه سبزی درست کردم و کلی هم گفتیم و خندیدیم و با خواهرزاده و برادرزاده بازی کردیم و به تنهایی قربون صدقه شون رفتم و دورشون گشتم.

این هفته هم با یه کارگردان خوب و دوست داشتنی قرار مصاحبه دارم و از طرفی هم باید دوباره یک نفر رو برای گفت و گوی تلفنی خاله زنک طورم پیدا کنم و کلی ازش حرف بکشم.

دیروز هم با جناب همسر رفتیم امین حضور و تمام حقوق دو ما گذشته م رو دادم برای یک ماشین ظرفشویی ناقابل و خوش و خرم به خونه برگشتم. نمی دونم الان کارم درست یا نه . حقوقم رو جمع کردم برای این که ماشین ظرفشویی بخرم، ایشون رو خریدم برای این که وقتم یه کم خالی تر بشه و بتونم حقوقی داشته باشم و ...

خلاصه که اینم برا من شده قصه مرغ و تخم مرغ و ترتیب آفرینششون.



پ ن: خیلی درهم نوشتم. بگذاریدش پای بی خوابی معمول من در ماه مبارک و با چشم های خواب آلود نشستن به انتظار سحر و سحری خوردن و نماز و خوااااااااب!!!



نظرات 4 + ارسال نظر
مگهان شنبه 6 تیر 1394 ساعت 03:14 http://meghan.blogsky.com

خوب باشید بانو...
امید که نیازتون رو برآورده کنه ماشین :)
عاشق این مدل افطاری هام و چقدر بامزه که سحریشون رو هم شما دادین. چه ثواب بزرگی..

مرسی
امید!!
خب خواهرک می خواست تا کرج بره و ساعت یک نصفه شب می رسید و بی سحری می موند و ....

آنا چهارشنبه 10 تیر 1394 ساعت 13:00 http://aamiin.blogsky.com/

عاشق این طور مهمونی های ساده ام. این طوری خیلی بیشتر خوش می گذره. فقط ممکنه بخش شام افطاری را بیشتر کنید؟ من یک کم شکموئم.

واقعا؟؟ ما اصلا افطار شام نمیخوریم
تازه عدسی هم که من گذاشتم اضافه بر سازمان بود

گلابتون بانو پنج‌شنبه 11 تیر 1394 ساعت 17:32 http://golabatoonbanoo.blogsky.com/

چه کار خوبی کردی ساده برگزارش کردی. کاش همه افطاری ها همین جوری بود و این همه زحمت و دردسر نداشت!
ماشین ظرفشوییت مبارک. کار خوبی کردی واقعا عصای دسته!

آره واقعا الان افطاریا خیلی بد شدن و برگزاریشون اونم با زبون روزه بیچاره میکنه آدمو
سلامت باشی دوستم

آیسن یکشنبه 21 تیر 1394 ساعت 17:58

موبارکا باشه ماشین ظرفشویی تون
راستش منم تو ذهنم هست که یه همچین کاری بکنم ولی در مورد مارکش و کاربردشون تقریبا چیزی نمی دونم
شما چه مارکی رو گرفتین و آیا ازش راضی هستین؟

سلامت باشی بانو
من بوش گرفتم یعنی از هر کس پرسیدم فقط بوش رو بهم معرفی کردند و من هم دیدم تو حراج بهاره ش 700تومن تخفیف خرده خریدمش. تا حالا که عالی بوده شکر خدا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد